پاسخ به این پرسش گامی مهم در عدالت انتقالی است
مفهوم عدالت انتقالی از تجربه کشورهای مختلف و تلاش قربانیان، خانوادههای آنها و انجمنهای حمایت از قربانیان برای بازخواست مرتکبان جرایم، کشف حقیقت و برقراری عدالت سربرآورد. از همین رو، عدالت انتقالی چه در مقام عمل و چه زمانی که به صورت نظری صورتبندی و هنجارانگاری شد، بر اهمیت توجه به قربانیان و در اولویت قرار دادن آنها در تمامی ساز کارها و مراحل عدالت انتقالی تأکید میکند.
اهمیت قربانیان و خواستههای آنها در عدالت انتقالی تا حدی است که اصول راهبردی سازمان ملل در مورد عدالت انتقالی هم اصلی را به این مسأله اختصاص داده است، و رسیدگی به نیازهای قربانیان را شرطِ موفقیت سازکارهای عدالت انتقالی در عبور از آسیبها و التیام جامعه میداند.
با این حال، افراد و جوامع مختلف ممکن است درک متفاوتی از مفهوم قربانی، و اینکه به چه کسانی اطلاق میشود، داشته باشند. چه کسانی بناست در اولویت ساز کارهای عدالت انتقالی باشند؟ آیا همه ما تعریف یکسانی از مفهوم قربانی داریم؟ و آیا این تعریف با آنچه که اسناد بینالمللی مختلف در مورد عدالت انتقالی ارائه کردهاند سازگار است؟ آیا این تعاریف به درستی شامل تمام افراد و گروههایی میشود که باور داریم قربانی جنایات شدهاند؟ و یا شیوههای پیچیده و پنهان نقض حقوق که موجب آسیب به افراد و گروههای مختلف میشود را در برمیگیرد؟
اسناد بینالمللی در چارچوب عدالت انتقالی در جهت پوشش تمامی افراد و گروههایی که به نحوی حقوقشان نقض شده و متحمل آسیب شدهاند، تعریفی از قربانی ارائه کردهاند. اعلامیه «اصول اساسی عدالت برای قربانیانِ جرایم و سواستفاده از قدرت،» مصوب سال ۱۹۸۵، از اولین اسنادی است که در سطح بینالمللی به ارائه تعریفی برای قربانی پرداخت.
طبق این اعلامیه، قربانی به اشخاصی گفته میشود که به صورت فردی یا جمعی متحمل آسیب شدهاند. این آسیب میتواند صدمات جسمی یا روانی، رنجشهای عاطفی، خسارت مالی یا زیان قابل توجه به حقوق ابتدایی اشخاص باشد. این آسیبها در نتیجه اعمالی وارد میشوند که ناقض حقوق کیفری و یا قوانین در مورد سواستفاده از قدرت در کشور هستند.
در سال ۲۰۰۵، اصول و رهنمودهای اساسی سازمان ملل در مورد دادخواهی و جبران خسارت برای قربانیانِ موارد نقض فاحش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بینالمللی، به بازتعریفِ تعریفِ قربانی پرداخت و آن را به خویشاوندان و افرادی که در اثر مداخله جهت كمك به قربانی در وضعیت خطرناک و یا ممانعت از ارتكاب جرم خسارت دیدهاند، تسری داد.
بنابراین تفسیر، مفهوم قربانی هم افرادی را شامل میشود که مورد آسیب فیزیکی یا روانی قرار گرفتهاند (برای مثال کسانی که کشته یا شکنجه شدهاند، مورد ضرب و جرح قرار گرفتهاند و یا مورد پیگرد قرار گرفتهاند)، هم گروههایی که از حقوقشان در نتیجه تبعیض و نقض حقوق شدید محروم شدهاند (برای مثال افراد الجیبیتیکیو که حقوقشان بهرسمیت شناخته نشده است). با این تعریف، اعضای خانواده و دیگر افرادی که در نتیجه موارد پیشین مورد آسیب قرار گرفتهاند نیز میتوانند به عنوان قربانی شناخته شوند.
با این حال باید تاکید کرد که با توجه به شیوههای مختلف نقض حقوق بشر و بستر تاریخی، سیاسی و اجتماعی خاص هر جامعه، این تعاریف میتوانند مورد تفسیر قرار گیرند تا اشخاص و گروههایی که لزوماً قربانی مستقیم جرایم نیستند هم در بربگیرند. شناسایی افراد و گروههایی که در نتیجه نقض فاحش حقوق بشر دچار آسیب شدهاند و مشارکت آنها در فرآیند عدالت انتقالی از مهمترین رسالتها در مواجهه با گذشته و التیام آسیب قربانیان است.