فراتر از انتقام و فراموشی ، پذیرش مسئولیت گناه جمعی و…
رامین جهانبگلو از معدود متفکران غیرحقوقدان ایرانی است که به موضوع عدالت انتقالی توجه کرده است. او در مقالهای با عنوان «تأملاتی درباره بخشش و عدالت انتقالی در ایران» که در سال ۲۰۱۲ در موسسه لگاتوم منتشر شد، شش نکته کلیدی را درباره عدالت انتقالی در ایران مطرح میکند.
۱- راه سوم میان انتقام و فراموشی: جهانبگلو که خودش در ایران حبس کشیده و طعم اعتراف اجباری را هم کشیده در این مقاله مینویسد آنچه ایران در آینده به آن نیاز دارد، راه سومی میان دو افراط انتقام و فراموشی ملی است. راهی که به قربانیان اجازه میدهد داستانهای خود را به زبان خویش بیان کنند.
۲- عدالت از پایین به بالا: جهانبگلو اشاره میکند که کنشگران جامعه مدنی ایران باید خود مسئولیت اصلی را در استقرار عدالت انتقالی به عنوان بخشی از فرآیند گستردهتر دموکراتیزاسیون بر عهده گیرند.
۳- حقیقتیابی: جهانبگلو مینویسد که بخشیدن متخلف سرسخت لزوماً به معنای فراموش کردن خطا نیست. به عبارت دیگر، عدالت انتقالی نباید به عنوان فراموشی قانونی یک ملت در نظر گرفته شود.
۴- اهمیت آموزش: او تأکید میکند که برای موفقیت عدالت انتقالی، باید از مدارس شروع کرد. به نوشته او معرفی اندیشه و استراتژی خشونت نورزیدن در سطح مدارس متوسطه ایران میتواند زمینهساز تغییر فرهنگی و آمادگی نسل جدید برای مشارکت در فرایند عدالت انتقالی باشد.
۵- مسئولیت جمعی: جهانبگلو تصریح میکند که بسیاری از ایرانیان به درستی معتقدند که مسئول جنایتهایی که دولت ایران مرتکب شده نیستند. اما بسیاری از ایرانیان مسئول فرهنگ خشونتی هستند که آن را تولید کرد. به عبارت دیگر اگرچه بیشتر شهروندان به طور مستقیم در جنایتهای حکومت دست نداشتهاند، اما با عادی انگاشتن خشونت، پذیرش آن و گاه توجیه آن، در شکلگیری فرهنگی که چنین اعمالی را ممکن میسازد سهیم بودهاند. این همان مفهومی است که کارل یاسپرس، فیلسوف آلمانی، پس از جنگ جهانی دوم درباره گناه جمعی آلمانیها مطرح کرد.
۶- میراث مسالمتآمیز: جهانبگلو مینویسد که مردم ایران در مبارزه غیرخشونتآمیز خود مزیتی دارند که بسیاری از کشورهای منطقه فاقد آن هستند: آنها خاطرات دموکراتیک و غیرخشونتآمیز برای بهرهبرداری دارند.
این یادداشت نشان میدهد که رویکرد جهانبگلو به عدالت انتقالی، رویکردی فرهنگی-اجتماعی است که میتواند مکمل مباحث حقوقی در این حوزه باشد. اهمیت این مقاله در این است که با نگاهی غیرحقوقی، بر عناصر مهمی چون نقش جامعه مدنی، آموزش و فرهنگسازی تأکید میکند و نشان میدهد که گذار به دموکراسی نیازمند تغییرات عمیق فرهنگی-اجتماعی است.
منبع عکس و مقاله www.li.com