از تصرف تلویزیون «ثابت» تا زندانی کردن خبرنگاران…
۲۸ سپتامبر روز جهانی حق دانستن
۲۸ سپتامبر روز جهانی حق دانستن۲۸ سپتامبر روز جهانی حق دانستن است؛ روزی که در تقویم جهانی برای یادآوری یک حق بنیادین انسانی ثبت شده است؛ حقی که به واسطه آن مردم میتوانند و حق دارند به اطلاعات عمومی، واقعی و شفاف دسترسی داشته باشند و بر مبنای دانستن، تصمیم بگیرند، مطالبه کنند و در ساختن آینده خود نقش داشته باشند. در ایران اما این حق به شکلی سیستماتیک از شهروندان سلب شده است. حاکمیتهای متوالی در ایران چه در گذشته و چه در حال حاضر، دانستن را تهدیدی علیه بقای قدرت خود دیدهاند و به همین دلیل، همواره اصلیترین مانع در برابر تحقق حق دانستن بودهاند.
در جمهوری اسلامی، این محرومسازی حقیقتا به یکی از پایههای سازوکار حکمرانی بدل شده. بسیاری از جنایتها و نقض حقوق بشرهای صورت گرفته توسط حکومت در همین چارچوب در هالهای از ابهام باقی ماندهاند. هنوز مشخص نیست بسیاری از قربانیان اعدامهای دهه شصت دقیقاً کجا دفن شدهاند، یا اساسا در چه شرایطی اعدام شدهاند یا در اعتراضهای خونینی چون آبان ۹۸ و سرنگونی هواپیمای اوکراینی چه زنجیرهای از دستورها و پنهانکاریها منجر به آن فجایع شده است. حتی درباره جنبش زن، زندگی، آزادی و مرگ ژینا امینی و صدها قربانی اعتراضهای پس از آن، جزئیات روشن و مستند از سوی حکومت منتشر نشده و خانوادهها همچنان در جستجوی حقیقت هستندخود این نشانهای آشکار است از اینکه در ساختار سیاسی کنونی، دانستن نه یک حق عمومی که امری امنیتی است و باید سرکوب شود.
عادتهای استبدادی در مواجهه با درگاههای اطلاعرسانی
در همین مسیر کنترل درگاههای اطلاعرسانی یکی عادتهای استبدادی همیشگی حکومتها بوده است و اگرچه در جمهوری اسلامی به شکل بیسابقهای تشدید شده اما به این معنا نیست که قبل از این داستان کاملا متفاوتی در جریان بوده است. مثلا علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد چند کابینه دوران پهلوی، در خاطراتش به حبیب لاجوردی میگوید که شاه و هویدا به پیشنهاد رضا قطبی تصمیم گرفتند تلویزیون خصوصی متعلق به حبیب ثابت( ثابت پاسال) را جزو تلویزیون ملی ایران کنند.
عالیخانی درباره نحوه انجام این کار میگوید: «…این کار را بنحو بسیار زشتی انجام دادند. به این معنی که بدون داشتن هیچگونه مجوز قانونی یک روز مسئولان تلویزیون ملی ایران یا تصور میکنم، بعضی از مقامهای انتظامی یا بهر حال با کسانی که زوری داشتند، به تلویزیون متعلق به ثابت ریختند و آنجا را تصرف کردند و حتی آپارتمان خصوصی ثابت را با همه مبل و اثاثی که در آن بود در اختیار خود گرفتند.» او سپس اضافه میکند که «پس از آن قرار شد که وزیر اطلاعات جواد منصور لایحه مربوط به الحاق این تلویزیون را به تلویزیون ملی ایران به مجلس ببرد. به عبارت دیگر بدون داشتن مجوز قانونی اقدام کردند و بعد از مجلس مجوز گرفتند.»
به هرحال امروز نیز همین منطق با قدرت بیشتری در جریان است؛ از فیلترینگ و محدودسازی اینترنت گرفته تا نظام سختگیرانه مجوزدهی برای رسانهها، همه چیز بهگونهای طراحی شده که حق دانستن به اسارت حکومت درآمده است. صدا و سیمای حکومتی بهعنوان تنها رسانه فراگیر داخلی، نه در خدمت آگاهیبخشی که در خدمت تبلیغات و توجیه قدرت است.
اِعمال سیستماتیک ناآگاهی
رسانههای مستقل امکان فعالیت ندارند و خبرنگارانی مانند الهه محمدی و نیلوفر حامدی که در جریان زن، زندگی، آزادی کوشیدند حقیقت کشته شدن ژینا را منتقل کنند و اعتراضهای مردمی را پوشش دهند با اتهامهای امنیتی سنگین روبهرو شدند و مدتها در زندان بودند. حتی گفتوگو (نه حتی همکاری مستمر) با رسانههای خارج از کشور نیز جرمانگاری شده و افرادی به همین دلیل سالها زندان کشیدهاند. نتیجه چنین وضعیتی، جامعهای است که بهطور سیستماتیک در ناآگاهی نگه داشته میشود و این ناآگاهی، بستری میشود برای تکرار چرخههای خشونت و سرکوب.
نقض حقِ دانستن
به هرحال حق دانستن فقط به دسترسی به خبر روزانه یا آمارهای اقتصادی محدود نمیشود. این حق به معنای حق مردم برای آگاهی از گذشته، از زنجیرههای مسئولیت در جنایتها و از سازوکارهای تصمیمگیری سیاسی است. در جامعهای که مردم ندانند چه کسانی مسئول جنایتهای گذشته بودهاند، چگونه میتوان انتظار داشت که چرخه سرکوب متوقف شود؟ عدالت انتقالی دقیقاً بر همین نقطه تکیه میکند یعنی بر حق دادخواهان و آسیب دیدگان و البته جامعه برای دانستن حقیقت. به تجربه کشورهای دیگر هم نگاه کنیم، متوجه میشویم که بدون آشکار شدن حقیقت و ثبت آن در حافظه عمومی، امکان بازسازی و تضمین آیندهای دموکراتیک وجود ندارد.
نتیجه اینکه روز جهانی حق دانستن فرصتی است برای یادآوردی یک مطالبه حیاتی و شاید به اندازه همان مطالبه عدلیه مستقل دوران مشروطه مهم؛ یعنی مطالبه گشودن درهای حقیقت و پایان دادن به انحصار اطلاعات حکومت.
تنها از مسیر دانستن است که میتوان امکان پاسخگویی را فراهم کرد و مانع تکرار جنایت و نقض حقوق شد. تضمین تکرار نشدن، در گرو شکستن همین دیوار پنهانکاری است؛ دیواری که حکومتهای استبدادی برای حفاظت از خود میسازند و فرو ریختن آن شرط ضروری برای ساختن آیندهای آزاد و عادلانه و همه شمول برای ایران است.