عدالت انتقالی برای ایران

عدالت انتقالی
راهی برای جامعه‌ای صلح آمیزتر، عادلانه‌تر و دیگرپذیر گفتاری از دکتر پیام اخوان درباره عدالت انتقالی (بخش دوم)

دکتر اخوان در بخش دوم از سخنرانی خودش بیان می‌کند پیش از اینکه دادگاه‌های بین‌المللی و داخلی بتوانند به طور مؤثر نقش خود را در عدالت انتقالی ایفا کنند، نیاز به ایجاد تغییرات انتقالی در ساختارهای موجود است. این تغییرات از جمله شامل توانایی دستگیری و محاکمه جنایتکاران در

فهرست مطالب

 

دکتر اخوان در بخش  دوم از سخنرانی خودش بیان می‌کند پیش از اینکه دادگاه‌های بین‌المللی و داخلی بتوانند به طور مؤثر نقش خود را در عدالت انتقالی ایفا کنند، نیاز به ایجاد تغییرات انتقالی در ساختارهای موجود است. این تغییرات از جمله شامل توانایی دستگیری و محاکمه جنایتکاران در یک سیستم قضایی مناسب می‌شود.

علاوه بر دادگاه‌ها، کمیسیون‌های حقیقت‌یاب نیز نقش مهمی در فرآیند مسئولیت‌پذیری دارند، زیرا تمرکز آنها بر تجربیات قربانیان است، در حالی که دادگاه‌ها بیشتر بر گناه یا بی‌گناهی متهمان تمرکز دارند.

اخوان تأکید می‌کند که فرآیندهای عدالت انتقالی می‌توانند به جوامع کمک کنند تا از جنگ به صلح، از استبداد به دموکراسی، و از میراث‌داری جنایات جمعی به احترام به حقوق بشر برسند. این فرآیندها می‌توانند در کشورهایی که از جنگ یا استبداد خارج شده‌اند و حتی در دموکراسی‌های توسعه یافته‌ای که با میراث استعمارگری و نژادپرستی دست و پنجه نرم می‌کنند، مؤثر باشند.

اخوان اشاره می‌کند که فرآیندهای گذار-که شامل انتقال از جنگ به صلح، از استبداد به دموکراسی، و از یک میراث جنایات جمعی به احترام به حقوق بشر است- می‌توانند دشوار و پیچیده باشند. این فرآیندها اغلب زمان‌بر و نیازمند آگاه‌سازی جامعه در مورد جرایم گذشته و دادخواهی جمعی هستند. در مورد ایران، یادداشت بیان می‌کند که دادخواهی به صورت خواسته‌ای همگانی در جامعه و در میان قربانیان خشونت درآمده است، به طوری که گفتمان درباره عدالت انتقالی می‌تواند وسیله مهمی برای حرکت به سوی آینده‌ای بهتر برای کشور ما باشد.

قبل از اینکه دادگاه‌های بین‌المللی و کشوری بتوانند نقشی داشته باشند، تغییرات انتقالی در شرایط موجود ضروری است. این تغییرات انتقالی باید صورت بگیرد تا عدالت انتقالی امکان‌پذیر شود. یعنی باید امکانات دستگیری جنایتکاران و محاکمه آن‌ها در یک سیستم قضایی مناسب موجود باشد.

سوای اقدامات قضایی، کمیسیون‌های حقیقت‌یاب هم نقش مهمی در این روند مسئولیت‌پذیری دارند. در حالی که دادگاه‌های جنایی روی گناه یا بی‌گناهی متهم تمرکز دارند، کمیسیون‌های حقیقت‌یاب تمرکزشان بر تجربه قربانیان است. معمولا به دلیل امکانات محدود برای برگزاری محاکمات کیفری عادلانه و بی‌طرفانه تنها تعداد کمی از متهمان ممکن است محاکمه شوند و غالبا تمرکز بر روی کسانی است که بیشترین مسئولیت را دارند؛ آن‌هایی که در سطوح رهبری دستور رفتار ظالمانه را صادر کرده یا محرک این اقدامات بوده یا آنکه با اینگونه نقض سیستماتیک حقوق انسانی مدارا کرده اند.

در یک محاکمه کیفری، شهادت یک شاهد تنها به منظور تثبیت گناهکاری یا بیگناهی متهم است. مثلا یک مادر نمی‌تواند بیاید و از رنج از دست دادن فرزندانش که اعدام شده یا در خیابان یا زیر شکنجه از دست رفته‌اند، تعریف کند. شهادت او فقط وقتی وارد است که بتواند هویت مجرم را تایید کند. در مقایسه، یک کمیسیون حقیقت‌یاب به او اجازه می‌دهد داستان خود را به صورت علنی تعریف کند و درد و عذابی را که از این ظلم و ستم متحمل شده برای همگان شرح دهد.

این می‌تواند نقش بسیار مهمی در پاکیزه کردن و التیام بخشیدن به روان جامعه و آشتی ملی ایفا کند. این روش‌ها به تنهایی یا در مجموع به یک جامعه کمک می‌کنند تا از جنگ مسلحانه به صلح پایدار و از استبداد به دمکراسی و از یک میراث جنایات جمعی به احترام به حقوق بشر و از یک فرهنگ مسئولیت گریز به فرهنگی مسئولیت‌پذیر برسد.

این تدابیر مناسب کشورهایی هستند که بر اثر جنگ از هم پاشیده‌اند یا کشورهایی که در حال خروج از دوران جنگ و ستیز و سرکوب هستند. اما همین تدابیر در مورد دمکراسی‌های توسعه یافته هم کارآیی دارند. کشورهایی که میراثی از گذشته استعمارگر و نژادپرست خود را یدک می‌کشند.

فرآیندهای گذار، پیچیده و دشوار هستند و اجرای تدابیر موثر برای رسیدگی به جرایم گذشته آسان نیست. اغلب این فرایندها سال‌ها طول می‌کشند. چالش اصلی این است که اول چطور باید جامعه را آگاه کرد که چنین ظلم و ستمی حقیقتا صورت گرفته، زیرا فراموشی تحمیلی یا اجباری، تبلیغات نادرست و دوباره‌نویسی تاریخ همه بخشی از ویژگی‌های مشترک دولت‌های استبدادی است.

در مرحله دوم، بعد از آگاهی جامعه از وقوع چنین جرایمی در گذشته، لازم است به دنبال دادخواهی جمعی بود.

در مرحله سوم هر وضعیتی شرایط خاص خود را خواهد داشت و مشارکت عمومی در تصمیمات مربوط به نحوه رویارویی با گذشته، خود بخشی از یک گذار دموکراتیک است.

می‌شود گفت که عدالت انتقالی مانند یک نقشه است که جامعه را به یک جامعه صلح آمیزتر، عادلانه‌تر و دیگرپذیر هدایت می‌کند. جامعه‌ای که با گذشته خشونت‌آمیز خود کنار آمده و برای قربانیان، عدالت به ارمغان می‌آورد.

برای رسیدن به این مقصد راه‌های مختلفی وجود دارد. جوامع مختلف، بسته به ماهیت جنایت‌هایی که اتفاق افتاده و بر اساس فرهنگ، تاریخ ، ساختارهای قانونی و سیاسی و سایر خصوصیات آن جامعه، روش‌های مختلفی را بر می‌گزینند. به عنوان مثال، در یک مورد ممکن است محاکمات کیفری بهتر باشد و در موردی دیگر روش‌های دادرسی بومی شاید کارایی بیشتری داشته باشد؛ یا در حالی که در شرایطی عدالتِ جزایی ایده‌آل است، در وضعیت دیگر عدالت ترمیمی ممکن است مناسب‌تر باشد.

سرعت حرکت جامعه در این مسیر بستگی به آگاهی و عزم و اراده اعضای آن دارد. از مقامات دولتی گرفته تا قربانیان تا جامعه مدنی.

مثال‌های تاریخی بسیاری وجود دارند که می‌توان دقیق‌تر به آن‌ها اشاره کرد. از جمله این مثال‌ها می‌توان به دادگاه نورنبرگ اشاره کرد که برای به کیفر رساندن رهبران آلمان نازی پس از پایان جنگ جهانی دوم به وجود آمد.نمونه دیگر اقدامات قضایی سازمان ملل متحد در مورد یوگسلاوی در دادگاه کیفری بین‌المللی است که در پایان دوران جنگ سرد در لاهه تشکیل شد.

در بسیاری از نقاط جهان از جمله ایران، دادخواهی به صورت خواسته‌ای همگانی در جامعه و در میان قربانیان خشونت درآمده به طوری که گفتمانی درباره عدالت انتقالی می‌تواند وسیله مهمی برای حرکت به سوی آینده‌ای بهتر باشد.

البته، مثل هر جامعه دیگری، گذارهای گسترده‌تری وجود دارند؛ تحولاتی تاریخی که سال‌ها در حال شکل گیری‌اند و بعد لحظه‌ای فرا می‌رسد که اجرای عدالت انتقالی ممکن می‌شود.

گفتمانی اجتماعی درباره عدالت در حد فاصل انتقام جویی و بخشش، گفتمانی است که هر وقت مردم به دنبال راهی برای خروج از تاریکی و ستم می‌گردند ضرورتش بیشتر احساس می‌شود.

توضیح: این نوشتار برگرفته از  فایل صوتی سخنرانی دکتر پیام اخوان، وکیل، فعال حقوق بشر و متخصص عدالت انتقالی، در سی و سومین کنفرانس سالانه انجمن دوستداران فرهنگ ایرانی است که در وبسایت « سرویس رسانه‌ای فارسی بهائی» منتشر شده است.

بخش اول این سخنرانی در پست قبلی وبسایت تقدیم شما همراهان جاستیداد شد.

جاستیداد