پس از جنگ اخیر جمهوری اسلامی و اسرائیل، یک جنگ روایتی تازه در فضای مجازی و سیاسی بین دو جرییان اپوزیسیون درباره عدالت آغاز شده است. هرچند اهمیت دارد که چه کسانی دو طرف این داستان هستند، اما ما در جاستیداد بر خود روایتها تمرکز میکنیم که جنبه آموزشی و آگاهرسانی بیشتری دارد.
این جنگ روایی در قلب خود یک پرسش بنیادین دارد و آن اینکه چگونه با گذشته پر از تعارض و جنایت و نقض حقوق جامعه ایران و عاملان و آمران آن باید روبرو شویم؟ دو روایت متضاد شکل گرفتهاند که یکی بر عدالت پاسخگویی تأکید دارد و دیگری بر بخشش و عبور برای همراه کردن نیروهای نظامی امنیتی. این تضاد روایی که البته سابقه هم دارد، فراتر از یک مناظره ساده، در واقع حامل دو نگاه متفاوت برای تعریف و اجرای عدالت انتقالی برای ایران است.
روایت اول
روایت اول از منظر دادخواهی، عدالت انتقالی را شامل پاسخگو کردن و محاکمه همه کسانی میداند که در سیستم نقض حقوق بشر جمهوری اسلامی نقش داشتهاند. این نگاه بر این باور استوار است که مصونیت دادن به جنایتکاران، نقض حقوق دادخواهان و قربانیان است و چرخه خشونت را تکرار میکند. حامیان این روایت از تجربههای جهانی مانند آرژانتین و اسپانیا برای تقویت موضع خود استفاده کرده اند.
روایت دوم
در مقابل، روایت دوم بر نوعی از همکاری ملی تأکید دارد. این رویکرد برای نیروهای نظامی و امنیتی دعوتی به پیوستن است که با تضمین اماننامه برای کسانی که دستشان به خون آلوده نیست، سعی در ترویج اتحاد و گذار مسالمتآمیز دارد. حامیان این دیدگاه آن را عدالت «خردمحور» مینامند ومعتقدند بین جنایتکار و همدست او فرق باید گذاشت.
کدام روایت، تضمینکننده آیندهای عادلانهتر برای ایران است؟
اما فراتر از این جنگ روایی و شاید برای داوری بهتر درباره آن به نظر ما پرسش اصلی این است که کدام رویکرد با ارکان پنجگانه عدالت انتقالی سازگارتر است؟ کشف حقیقت نیازمند شفافیت کامل درباره جنایات گذشته است و این مقدمه ضروری برای سایر ارکان محسوب میشود. اجرای عدالت نه تنها حق دادخواهان که پیششرط هر نوع اعتمادسازی و مصالحه اجتماعی است. جبران آسیب و تضمین تکرار نشدن تنها زمانی معنا پیدا میکنند که جامعه با جنایتهای گذشته رودربایستی نکرده باشد و بهخاطرسپاری زمانی عمق مییابد که بر مبنای شناخت دقیق و پاسخگویی شکل گیرد، نه فراموشی یا هر نوع شکلی از بیتوجهی.
از طرفی عدالت انتقالی موثر نیازمند تعادلی میان این پنج رکن است، اما تجربه جهانی نشان میدهد که بدون کشف حقیقت و اجرای عدالت، سه رکن دیگر معنای خود را از دست میدهند. آرژانتین، شیلی و آفریقای جنوبی همگی به این نتیجه رسیدند که جبران آسیب، تضمین تکرار نشدن و بهخاطرسپاری تنها زمانی عمق پیدا میکنند که بر پایه شناخت دقیق جنایتها و پاسخگویی متناسب استوار باشند.
در نهایت اینکه این جنگ روایی را هم باید به فال نیک گرفت چرا که نشان دهنده آشنایی رو افزون جامعه ایران با عدالت انتقالی است و بازتابی از عمق تأثیر انتخابهایی است که امروز میکنیم بر آینده ایران. تاریخ نشان داده که جوامعی که از مواجهه با گذشته خود طفره رفتهاند، محکوم به تکرار همان الگوهای ظالمانه بودهاند. آنچه مهم است، شجاعت مواجهه با حقیقت است تا عدالت پایدار و وفاق اجتماعی تضمین شود.