عدالت انتقالی برای ایران

درسی از هانا آرنت که به کار عدالت انتقالی برای ایران می‌آید افراد معمولی و جنایت‌های اهریمنی!
درسی از هانا آرنت که به کار عدالت انتقالی برای ایران می‌آید؛ افراد معمولی و جنایت‌های اهریمنی! 

در مسیر مبارزه حرفه‌ای برای دادخواهی، بالا بردن سواد تبلیغاتی و ارتباطی ضروری است. یکی از مفاهیم کلیدی در این حوزه، «اهریمن‌سازی» یا «دیمونایزیشن» است – فرایندی که در آن، عاملان جنایت به‌عنوان موجوداتی ذاتاً شرور و بیگانه با انسانیت تصویر می‌شوند. از آن سو دادخواهی مؤثر با درک این

فهرست مطالب

در مسیر مبارزه حرفه‌ای برای دادخواهی، بالا بردن سواد تبلیغاتی و ارتباطی ضروری است. یکی از مفاهیم کلیدی در این حوزه، «اهریمن‌سازی» یا «دیمونایزیشن» است – فرایندی که در آن، عاملان جنایت به‌عنوان موجوداتی ذاتاً شرور و بیگانه با انسانیت تصویر می‌شوند. از آن سو دادخواهی مؤثر با درک این واقعیت پیچیده همراه است که بسیاری از مرتکبان هولناک‌ترین جنایت‌ها، افرادی «عادی» هستند که در شرایط و سیستم‌های خاصی، قادر به ارتکاب اعمالی شده‌اند که به راستی می‌توان آن‌ها را «اهریمنی» توصیف کرد. 

البته باید روشن کنیم که توصیف دقیق جنایت‌ها و افشای واقعیت سرکوب‌های حکومتی مانند آنچه در جمهوری اسلامی رخ داده، به هیچ وجه اهریمن‌سازی نیست و تفاوت اساسی میان این دو وجود دارد. به عبارت دیگر دادخواهان با مستندسازی نظام‌مند و دقیق آنچه واقعاً اتفاق افتاده، به دنبال روشنگری و حقیقت‌یابی به‌عنوان یکی از ارکان عدالت انتقالی هستند. 

به بیان دیگر نقض حقوق صورت گرفته و جنایت‌های انجام شده توسط این حکومت از ابتدای انقلاب تا امروز چنان هولناک بوده که مانند اعدام هزاران نفر در تابستان سال ۱۳۶۷، شلیک به چشم و اعضای حیاتی بدن معترضان، تجاوز به زندانیان و هزاران عمل دیگر، به راستی حیرت‌انگیز و غیرقابل توجیه است و توصیف آن به‌عنوان اعمالی «اهریمنی» بیشتر جنبه توصیفی دارد تا تبلیغاتی. 

در کنار این همان‌طور که اشاره شد نباید فراموش کنیم بسیاری از عاملان این جنایت می‌توانند افرادی معمولی باشند. آن‌ها، افرادی هستند که به قول هانا آرنت، «عادی بودنشان وحشتناک و ترسناک است.» 

فراموش نکردن این مسئله مهم است تا مبادا این ذهنیت ایجاد شود که اینها اهریمنانی بریده از زمان و مکانی هستند که وجود آن هیچ ربطی به هیچ کسی و چیزی از جمله «ما» و جامعه ندارد یا هیچ آدم عادی نمی‌تواند مرتکب چنان اعمالی شود. اما واقعیت پیچیده‌تر است. 

محاکمه آدولف آیشمن؛ جنایتکار نازی و از عاملان هولوکاست نقطه عطفی در مطالعه مرتکبان جنایت بود. هانا آرنت در کتاب کلاسیک خود «آیشمن در اورشلیم» با زیرعنوان بحث‌برانگیز «ابتذال شر» با وحشتناک و ترسناک عادی بودن آیشمن این پرسش را پیش می‌کشد که آیا مرتکبان فجایع انسانی واقعاً موجوداتی غیرعادی و برآمده از جهانی دیگر هستند، یا افرادی معمولی که در شرایط خاص به ارتکاب اعمال وحشتناک روی می‌آورند؟ 

پروفسور الته اسمولرز در مطالعات خود درباره مرتکبان جنایت‌های جمعی به این نتیجه رسیده که بسیاری از آن‌ها واقعاً افرادی عادی بوده‌اند، اگرچه نه همه. مرتکبان جنایت‌های جمعی دارای تنوع زیادی در نقش، رتبه و انگیزه هستند. برخی از پیش مستعد خشونت بوده‌اند اما عده‌ای دیگر پیش از درگیر شدن در جنایت جمعی، شهروندانی کاملاً قانون‌مدار بوده‌اند! 

به هرحال نتایج پژوهش اسمولرز و مفهوم «ابتذال شر» آرنت به این واقعیت اشاره دارند که شرارت‌های عظیم، به طور ضروری توسط اهریمن‌ها انجام نمی‌شود، بلکه غالباً نتیجه اقدام‌های افرادی عادی است که بدون تفکر عمیق و تنها با پیروی از دستورها یا پذیرش هنجارهای محیط، مرتکب جنایت‌های هولناک می‌شوند. بنابر توصیف آرنت، آیشمن نه یک هیولای روانی بود و نه انگیزه‌های شخصی عمیقی برای جنایت‌هایش داشت؛ او بوروکراتی بود که وظایفش را با دقت و بدون پرسش از اخلاق انجام می‌داد. 

به هرحال باید دوباره تأکید کنیم این به معنای توجیه یا کم‌اهمیت جلوه دادن جنایت نیست، بلکه تأکیدی است بر خطر از دست رفتن تفکر انتقادی در جریان مبارزه با یک حکومت ناقض حقوق بشر، مسئولیت‌پذیری فردی و خطرهای توتالیتریسم دینی و غیردینی که می‌خواهد افراد را به ابزارهای بی‌اراده و بی فکر  و شعار زده تبدیل کند.  

درک این قبیل پیچیدگی ها به ما کمک می‌کند تا جوری تاریخ بخوانیم و دادخواهی کنیم که امکان پیشگیری از جنایت‌های مشابه در آینده فراهم شود و این می‌تواند بخشی از رکن تضمین تکرار نشدن باشد یا تلاشی جسورانه در رکن حقیقت درباره آنچه بر سر ما آمده است. 

جاستیداد