رسیدگی به گذشته تاریک و سرشار از نقض حقوق بشر، برای هر جامعهای از جمله ایران میتواند چالشی پیچیده و سخت باشد. حتی منتقدان و براندازان امروز ممکن است فردا از مانعان این رسیدگی شوند. بنابراین، اجرای عدالت انتقالی با تکیه بر ارکان پنجگانه کشف حقیقت، اجرای عدالت، جبران خسارت، اصلاح نهادها و به خاطرسپاری – گاهی میتواند از سرنگونی نظام سیاسی ناقض حقوق بشر هم دشوارتر باشد.
همسایه شرقی ایران، افغانستان، نمونهای روشن و قابل دسترس از دشواریهای اجرای عدالت انتقالی است. تجربه این کشور پس از اینکه طالبان سقوط کرد، به خوبی نشان میدهد چگونه حتی چهرهها و جریانهایی که اپوزیسیون بودند، به هر دلیلی، از جمله مصلحت اندیشیهای معمول دنیای سیاست یا منافع موجود در قدرت، در برابر اجرای عدالت انتقالی مقاومت کردند.
احتمالا برخی از مخاطبان این پست با نام «سلیمان لایق» آشنایی دارند. او شاعر، نویسنده و سیاستمداری برجسته بود که در دوران حکومت حزب دموکراتیک خلق افغانستان نقش مهمی داشت. او در دهه ۱۹۸۰ به عنوان وزیر اقوام و قبایل خدمت کرد. او در سالهای پس از سقوط حکومت کمونیستی، به نقد گذشته خود و حزبش پرداخت. لایق در ۲۳ تیر ۱۳۹۹ (۳۱ ژوئیه ۲۰۲۰) در سن ۹۰ سالگی بر اثر زخمهای ناشی از انفجار بمب مغناطیسی درگذشت.
زلمی نصرت، نویسنده و روزنامهنگار افغانستانی، به مناسبت سالگرد مرگ لایق، خاطرهای از او با مضمون عدالت انتقالی نقل کرده که چالشهای پیش روی این مسیر را نشان میدهد:
«در سال ۲۰۱۷ میلادی به کابل رفتم و با لایق صاحب دیدار کردم. در جریان صحبت، بحث اجرای عدالت انتقالی مطرح شد. او در این رابطه به من چنین گفت: «در یکی از جلسههای جرگه آزاد که در سال ۲۰۱۶ میلادی در کابل برگزار شد و انورالحق احدی[سیاستمدار اهل افغانستان وزیر دارایی دولت حامد کرزی] و محمد محقق[سیاستمدار از قوم هزاره از چهرههای شناخته شده رهبران جهادی افغانستان] هم حضور داشتند. در پاسخ به سؤال آقای داود جنبش [خبرنگار و گزارشگر بخش پشتو رادیو بی بی سی]که از من پرسیده بود اگر حساب و کتابی در کار باشد، آیا آمادهای پاسخگویی هستی، گفتم: « همین که میگوییم عدالت انتقالی، باید اجرا شود و این عدالت انتقالی باید از حزب ما شروع شود، شخصاً از من. من آمادهام و یکی از داوطلبانی هستم که در این تریبون بایستم… یک ملت قربانی شده و کسانی که مجرم هستند، کسانی که گناهکارند و کسانی که در تصمیمهای خونین، در کشتار مردم و در غصب قدرت سهم ظالمانه داشتهاند، باید به اندازه وزن گناهانشان، مجازات شوند.»
در پایان جلسه، وقتی از تالار خارج میشدیم، انورالحق احدی و محمد محقق به من نزدیک شدند.
محمد محقق به من گفت: «لایق صاحب، شوخی میکنی. نمیشود که این حرف جدی شود. خواهش من این است که این حرف را دیگر مطرح نکنی.»
من به او پاسخ دادم: «حاجی صاحب محقق، من نه شوخی میکنم و نه مزاح. من به این باور دارم و این کار کوچکی است که ما میتوانیم برای التیام زخمهای مردم خود انجام دهیم.»
انورالحق احدی به من گفت: «لایق صاحب، خواهش میکنیم که دیگر دنبال این حرف را نگیر.» به احدی گفتم: «در حد توان و امکان برای اجرای عدالت انتقالی میجنگم، حتی اگر اولین کسی باشم که بر من اجرا شود…» چند روز بعد، نور احمد نور[از سیاستمداران قدیمی افغانستان که ژانویه امسال درگذشت] به من زنگ زد و گفت: «به خاطر خدا و رسول، لایق صاحب چرا این حرف عدالت انتقالی را اینجا و آنجا مطرح میکنی؟ ما باید برای خاموش کردن و دفن کردن این صدا کار کنیم، نه اجرای آن»
به نور گفتم: «برای ما و شما جای شرم است که از اجرای عدالت انتقالی بترسیم…»
شیخ الحدیث عبدالرب رسول سیاف[سیاستمدار و فرمانده سابق مجاهدین ] هم همین درخواست را از من کرد.
به سیاف گفتم: «… ملت کسی را نبخشیده است. هر یک از ما باید حساب اعمال خود را به ملت بدهیم و من آمادهام.» سیاف با صدای لرزان تلفن را قطع کرد.
این در واقع همان سختی رسیدگی به گذشته است که در ابتدای این پست از آن گفتیم و اینکه در صورت آماده نبودن جامعه، اجرای عدالت انتقالی میتواند سختتر از گذر از نظام سیاسی حاکم باشد.