اهمیت آموزش در عدالت انتقالی
در این مطلب با اشاره به مصاحبه بهاره هدایت با «رسانه پارسی»، که در فروردین ۱۴۰۴ در کانال یوتیوب این رسانه منتشر شد، به اهمیت اصلاح ساختار آموزش در راستای اجرای رکنهای عدم فراموشی و تضمین تکرار نشدن در عدالت انتقالی میپردازیم. همچنین نشان میدهیم که چه طور ساختار آموزش رسمی و غیررسمی که مبتنی بر فراموشی و آموزش ندادن یا آموزش نادرست مبانی حقوق بشری است، میتواند تاثیر خود را بر دانش و نحوه فعالیت فعالان سیاسی و اجتماعی بگذارد.
یادآوری این نکته هم ضروری است که این مطلب نه در نقد بهاره هدایت و نه نقد صحبتهای او در مصاحبهاش است. صحبتهای او به عنوان یک فعال شناخته شده سیاسی، بهانهای است برای پرداختن به دو رکن مهم عدالت انتقالی، رکن عدم فراموشی و تضمین تکرار نشدن.
مشکل کجاست؟ تمرکز بر کنشگران سیاسی بومی بجای آگاهی از دانش و تجربه جهانی
بهاره هدایت، کنشگر سیاسی، فعال سابق دانشجویی و زندانی سابق، در جایی از مصاحبه خود، وقتی درباره نقد خودش به میرحسین موسوی توضیح میدهد، میگوید: «من از قبل که نمیشناختمش …» و اشاره میکند که شناخت او از میرحسین موسوی، محدود به عملکرد او در جریان اعتراضات پس از انتخابات ۱۳۸۸، معروف به جنبش سبز است. او در جای دیگری از صحبتهایش هم به ناآگاهی خودش به عنوان نوجوان از فضای سیاسی دهه هفتاد و دغدغهاش برای پیوستن به جنبش دانشجویی بعد از وقایع سال ۱۳۷۸ کوی دانشگاه تهران اشاره میکند. هدایت بخش دیگری از صحبتش را به نقد فعالیتهای حقوق بشری و تفاوت آن به کنشگری سیاسی معطوف میکند. در خلال صحبتهای او تا حدی روشن میشود که دریافت او از حقوق بشر و نقش آن در کنشگری، به آموختههای او از کنشگران سیاسی محدود بوده است و نه دانش و تجربه جهانی.
ناکارآمدی آموزش رسمی و غیررسمی در ایران
گرچه تغییر نسلها و بالارفتن نسبی آگاهی عمومی، به خصوص به دلیل تاثیر شبکههای اجتماعی و دسترسی بیشتر به اطلاعات، به افزایش آگاهی نسل تازه نوجوانان و جوانان کمک زیادی کرده است، اما همچنان سیستم رسمی آموزش در ایران نه تنها نقشی در افزایش آگاهی سیاسی و اجتماعی نوجوانان و تمرین مشارکت آنها در فعالیتهای اجتماعی ندارد، بلکه با دادن اطلاعات نادرست و حذف یا تغییر اطلاعات تاریخی، به تکرار نقضهای حقوق بشری دامن میزند. بخشی از آموزشهای غیررسمی، که از طرف فعالان سیاسی و شبکههای اجتماعی پرمخاطب ارائه میشود نیز همچنان در بازتولید اطلاعات نادرست از جمله در زمینه مفاهیم اصلی حقوق بشر نقش ایفا میکنند.
ضرورت اصلاح نظام آموزشی برای عدالت انتقالی
برای تحقق کامل عدالت انتقالی، نظام آموزشی باید به گونهای اصلاح شود تا در کنار آموزش اصولی مفاهیم حقوق بشری، موارد نقض حقوق بشر در گذشته تاریخی را بدون اغماض و متناسب با درک کودکان توضیح دهد. هدف از این آموزش، نشان دادن سازوکارهایی است که به نقض حقوق بشر انجامید، زمینهساز آن شد و به تداوم آن کمک کرد. اگر نسل بهاره هدایت، کسانی که در مقاطع مختلف از جنبش دانشجویی اواخر دهه هفتاد تا جنبش سبز، دی ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸ و خیزش مهسا، در مسیر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی تاثیرگذار بودند و امکانی برای بسیج عمومی داشتند، نسبت به تاریخ نقضهای حقوق بشری، تعریف و جایگاه حقوق بشر در مسیر فعالیت سیاسی و تجربههای بشری در نادیده گرفتن بنیانهای عدالت انتقالی در پایهگذاری فعالیتهای سیاسی مطلع بودند، تکرار نقضهای حقوق بشری لااقل با مشارکت بخشی از این بدنه فعال و تاثیرگذار اتفاق نمیافتاد و آگاهی عمومی با هزینه و در زمان کمتری بالا میرفت.
نمونههای تاریخی نقض حقوق بشر و عدم آگاهی عمومی
یکی دیگر از مثالهای ناآگاهی عمومی که ناشی از روشن نشدن حقیقت و ثبت نشدن موارد نقض حقوق بشر (نقض رکن به خاطر سپاری) است، جایی است که بهاره هدایت با اشاره به سرکوب خونین آبان ۱۳۹۸، میگوید: «(کشتار مردم عادی در آبان ۱۳۹۸) با کشتارهای قبلی متفاوت است. کشتارهای قبلی با یک عاملیت سیاسی (اتفاق افتاد)، یک هدف سیاسی پیش پایش بود.»
احتمالا بتوان اعتراضات سراسری دی ۱۳۹۶، را نزدیکترین اعتراضات سراسری به کشتار آبان ۱۳۹۸ قلمداد کرد که آن هم با عاملیت «مردم عادی» و در ابتدا به دلایل غیرسیاسی شکل گرفت. اما در طول دوران کودکی، نوجوانی و جوانی بهاره هدایت، اتفاقات دیگری هم رخ داد که به کشتار مردم «عادی» معترض انجامید.
سرکوب خونین اعتراضات خرداد ۱۳۷۱ در مشهد و بهار همان سال در اسلامشهر و مرداد ۱۳۸۳ در قزوین، نمونههای معروف به گلوله بستن شهروندان عادی معترض است. اعتراضات مردم عرب در سال ۱۳۸۴ و در سالگرد آن در سال ۱۳۹۰، به دلیل ارتباط آن با جا به جایی اجباری، توسعهنیافتگی و تبعیض، همچنان میتواند به عنوان اعتراض شهروندان عادی برای حقوق اولیه و اساسی تلقی شود.
البته کشتار معترضان و دستگیریهای گسترده مرتبط با آن در خوزستان، عمدتا توسط فعالان مرکز نادیده گرفته شده است. همان اندازه که آموزش رسمی در به خاطر سپاری و تضمین تکرار نشدن نقش اساسی دارد، آموزشهای عمومی نیز مهماند.
نقش رسانهها و جریانهای سیاسی در بدآموزی نسلهای جوان
منابعی که نسل بهاره هدایت از آن تغذیه میکرد، با توجه به صحبتهای او و تجربه بسیاری دیگر از فعالان این نسل، از رسانهها و تریبونهای مختلف عمومی کسانی تامین میشد که بعدها به «اصلاح طلبان» مشهور شدند. این افراد که تقریبا تمامشان، از فعالان سیاسی تا دانشگاهی، در نقضهای حقوق بشری دهه اول بعد از انقلاب ۱۳۵۷ نقش داشتند، عامدانه در تغییر یا جعل روایت، نقش ایفا کردند و در کنار آموزش رسمی به بدآموزی و آموزش ندیدن نسل فعالان جوان در زمان خودشان دامن زدند.
اصلاح ساختارها و آموزش حقوق بشر
در مسیر تهیه اسناد راهبردی عدالت انتقالی، باید توجه ویژهای به اصلاح ساختارها شود به گونهای که آموزش کودکان و جوانان در آن به شکلی اتفاق بیفتد که دانش عمومی آنها نسبت به حقوق بشر بالا برود، قدرت تشخیصشان از نقضهای حقوق بشری اتفاق افتاده، افزایش یابد و از سابقه نقضهای رخ داده به شکل موثری اطلاع داشته باشند. این شکل از اصلاح ساختارها تضمین کننده ثبات و دوام عدالت انتقالی طراحی و پیاده شده فرضی است.