روايتى از حقيقت جویی وتلاش براى اجراى عدالت انتقالى
فیلم «I’m Still Here» (من هنوز اینجام) محصول سال ۲۰۲۴، نهتنها روایتی از دوران تاریک دیکتاتوری نظامی برزیل (۱۹۶۲–۱۹۸۵) است که ادای احترامی است به زندگی پرفرازونشیب ماریا لوکرسیا اونیسی فاسیولا پایوا (۱۹۲۹–۲۰۱۸) – وکیل، فعال حقوق بشر، و نماد مقاومت در برابر فراموشی. این فیلم برای مخاطب ایرانی، بهویژه با توجه به تجربهٔ مشترک مبارزه با سرکوب و جستوجوی عدالت، عمیقاً تأملبرانگیز و آموزنده است.
عدالت انتقالی، فرایندی است برای التیام زخمهای جمعی که بر پنج پایه استوار است – پایههایی که اونیسی در زندگی خود هر یک را به شکلی ملموس تجربه میکند؛ «حقیقتیابی» برای افشای سرنوشت ناپدیدشدگان قهری، «اجرای عدالت» از طریق تلاش برای محاکمهٔ عاملان جنایات دولتی، «جبران خسارت» برای حمایت مادی و معنوی از بازماندگان، «تضمین تکرار نشدن» با اصلاح ساختارهای سرکوبگر، و رکن به «خاطرسپاری» برای زنده نگهداشتن نام قربانیان.
داستان فیلم دربارهٔ چیست؟
داستان فیلم در دسامبر ۱۹۷۰ آغاز میشود. روبنز پایوا، فعال سیاسی برجستهٔ برزیلی، بههمراه همسرش اونیسی و پنج فرزندشان، در خانهای آرام در ریودوژانیرو زندگی میکنند. روبنز که پس از کودتای ۱۹۶۴ از مجلس برکنار شده، در خفا به حمایت از مخالفان دیکتاتوری ادامه میدهد. با افزایش فشارها پس از آدمربایی سفیر سوئیس توسط گروههای چریکی، دوستان نزدیک خانواده – فرناندو و دالوا گاسپاریان – به لندن فرار میکنند و دختر بزرگ خانواده، وِرا، را هم با خود میبرند. ورا پیشتر شاهد یورش نظامیان به جوانان در خیابانهای ریو بوده است. فاجعه زمانی آغاز میشود که در ژانویهٔ ۱۹۷۱، نظامیان به خانهٔ پایوا حمله میکنند و روبنز را بازداشت و ناپدید میکنند. اونیسی، با پرسوجوی بیوقفهٔ عمومی از مقامها، خود نیز دستگیر شده و بهمدت پنج روز زیر شکنجه قرار میگیرد. دختر نوجوانشان، الیانا، نیز ۲۴ ساعت در زندان میماند. مقامهای حکومت نظامی ادعا میکنند روبنز فرار کرده، اما اونیسی میداند این دروغی بیش نیست.
مبارزهای که تاریخساز شد زمانی شکل گرفت که اونیسی با کمک وکیل لینو ماشادو، دادخواست احضار روبنز را تنظیم کرد. بوکایووا کونها، دوست خانوادگی، فاش میکند که روبنز مخفیانه به تبعیدیهای سیاسی کمک میکرده است. مارتا، معلم سابق، در نامهای محرمانه تأیید میکند که روبنز را در زندان دیده، اما از ترس نظامیان نمیتواند علنی شهادت دهد. فلیکس، روزنامهنگار، به اونیسی میگوید روبنز در بازداشتگاه کشته شده، اما نظامیان هرگز رسماً آن را تأیید نمیکنند.
بیستوپنج سال بعد، در ۱۹۹۶، برزیل که اکنون دموکراسی را بازیافته، گواهی فوت روبنز را به خانواده میدهد. اونیسی در برابر دوربینهای خبری میایستد و خواستار جبران خسارت برای خانوادههای دادخواه و محاکمهٔ جنایتکاران دیکتاتوری میشود. در ۲۰۱۴، او که در ۸۵ سالگی با آلزایمر پیشرفته دستوپنجه نرم میکند، در جمع خانوادهاش، با پخش گزارشی دربارهٔ کمیتهٔ حقیقتیاب ملی گویی جرقههایی از خاطرات گذشته در چشمانش زنده میشود.
داستان زنی که برای ایرانیان آشناست
اونیسی پایوا پس از ناپدیدشدن روبنز، مسیر زندگیاش را بهکلی تغییر داد. او در ۴۸ سالگی در دانشگاه مککِنزی حقوق خواند و به یکی از نخستین زنان وکیل در برزیل تبدیل شد. با پیگیری قضاییِ خستگیناپذیر، اسناد محرمانهٔ شکنجه و قتلهای دیکتاتوری را به بیرون درز داد و منتشر کرد. در دوران پسادیکتاتوری، بهعنوان مشاور سازمان ملل و بانک جهانی، برای حقوق اقوام بومی برزیل مبارزه کرد و تا آخرین روز زندگیاش در سن ۸۹ سالگی در سال ۲۰۱۸، میراثش را بهعنوان نماد مقاومت زنده نگه داشت.
آنچه این فیلم را برای ایرانیان به اثری ویژه و تأملبرانگیز تبدیل میکند، آینهٔ تمامنمای تجربههای مشترک است. ناپدیدشدگان قهری، شکنجهٔ بازداشتشدگان، و دروغهای رسمی و … همهٔ اینها برای ایرانیان آشناست. تلاش اونیسی برای یافتن حقیقت، یادآور امثال مادران خاوران و همهٔ مادرانی است که هنوز پیکر فرزندانشان را از حکومت طلب میکنند.