… که مادران جدا مانده ز پارههای تن بودند!
داستان دردناک اعدام فرزاد کمانگر یک نمونه کاملا کلاسیک از نقض حقوق گروههای اتنیکی و البته اقلیتهای مذهبی در ایران است که باید در چارچوب عدالت انتقالی به آن رسیدگی شود.
چهارده سال پیش در چنین روزی یعنی در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، فرزاد کمانگر، معلم و فعال حقوق بشر کُرد به همراه چهار زندنی سیاسی دیگر به نامهای همراه علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علمهولی و مهدی اسلامیان در زندان اوین به اتهام همکاری با حزب کارگران کردستان (پ ک ک) و اتهامهای زیر مجموعه آن اعدام شدند. اتهامهایی که به گفته خود کمانگر با وجود شکنجههای فراوان هیچگاه زیر بار آنها نرفت.
کمانگر حدود یکماه قبل از سالگرد انتخابات خرداد ۱۳۸۸ و با حکم دادگاهی که به گفته خودش تنها هفت دقیقه طول کشیده بود، اعدام شد. به زعم بسیاری از فعالان حقوق بشر، حکومت قصد داشت با این اعدام هزینه اعتراضها را در آستانه سالگرد آن انتخابات پر حرف و حدیث بالا ببرد و پیام روشنی به معترضان بدهد.
داستان اعدام کمانگر وقتی تراژیکتر میشود که به یاد بیاوریم او را بدون اطلاع خانواده اعدام کردند. تا امروز که چهارده سال از آن روز میگذرد، خانواده کمانگر هنوز نمیدانند جنازه فرزندشان در کجا دفن شده است.
این نوع اعدامها و دفنهای مخفیانه یک جنایت تکراری در طول تاریخ ایران، به ویژه علیه گروههای اتنیکی است. به گفته رها بحرینی، فعال حقوق بشر و پژوهشگر ارشد سازمان عفو بین الملل، کردها در سالهای اخیر از بزرگترین قربانیان اعدامها و دفنهای مخفیانه بودهاند.
البته که سایر گروههای اتنیکی مانند عربها و بلوچها نیز با شرایط مشابه روبهرو هستند و به باور فعالان حقوق بشر، حکومت هرگاه نیاز به ایجاد رعب و حشت دارد، از میان آنها قربانیانی را انتخاب میکند.
بیتردید اجرای عدالت انتقالی درباره پرونده فرزاد کمانگر و موارد مشابه، یکی از اولویتهای عدالت انتقالی و ارکان آن در ایران خواهد بود. باید حقیقت کامل ماجرا از جمله اِعمال شکنجه، تبعیض اتنیکی-مذهبی و انگیزههای سیاسی و امنیتی پشت آن روشن شود. مقامها و عوامل نقض کننده حقوق کمانگر و امثالهم باید پاسخگو باشند و در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوند. خانواده کمانگر و دیگر قربانیان باید دردهایی را که سالهاست در سینه دارند، برای جامعه بازگو کنند. در نهایت هم با انجام اصلاحات نهادی و قانونی در تمامی زمینهها باید از تکرار چنین جنایتهایی در آینده جلوگیری شود.
فراتر از این، عدالت انتقالی برای رسیدن به ایران آزاد و همه شمول باید همه ابعاد نقض حقوق بشر از جمله ریشههای ساختاری تبعیض علیه گروههای اتنیکی و مذهبی را در نظر بگیرد و رویکرد امنیتی نسبت به آنها برای همیشه تغییر کند. این را هم باید با تاکید بگوییم و فراموش نکنیم که جنایت و نقض حقوق علیه گروههای اتنیکی و اقلیتهای مذهبی محدود به حکومت دینی فعلی نیست و تاریخ طولانیتری دارد.
اجازه بدهید این پست را به احترام گروههای اتنیکی و اقلیتهای مذهبی و همه گروههای تحت ستم در کشورمان با چند بیتی از شعر سیمین بههبانی به پایان ببریم . بهبانی این شعر را در اعتراض به اعدام کمانگر و چهار زندانی دیگر سرود و نقش خود را به عنوان یک هنرمند متعهد به جامعه ایفا کرد:
بگو چگونه بنویسم یکی نه، پنج تن بودند
نه پنج، بلکه پنجاهان به خاطرات من بودند
*
بگو چگونه بنویسم که دار از درخت آمد
درخت آن درختانی که خود تبرشکن بودند
*
بگو چگونه بنویسم که چوب دارها روزی
فشرده پای آزادی به فرق هر چمن بودند
*
مگر ببارد از ابری بر این جنازهها اشکی
که مادران جدا مانده ز پارههای تن بودند