برای روزنامهنگارانی که در عدالت انتقالی هم دادخواه هستند و هم پیشران
مجمع عمومی سازمان ملل متحد، سوم ماه مِی را روز جهانی «آزادی مطبوعات» نامیده؛ به این امید که سدی در برابر تهدیدها و حملهها علیه استقلال رسانهها، بهویژه در برابر دولتها ایجاد شود. این روز همچنین ادای احترام است به روزنامهنگارانی که جان خود را در راه بیان حقایق و انجام وظایف حرفهایشان از دست دادهاند.
برای مردم ایران که از چندی پیش از انقلاب مشروطه، آهستهآهسته به اهمیت مطبوعات مستقل و آزاد برای محدودکردن قدرت بیقید و شرط حاکمان پی بردهاند، این روز شاید معانی عمیقتری هم داشته باشد. به ویژه پس از مشروطه که تمرین دموکراسی جدی شد، تاریخ ایران شاهد نقض حقوق و جنایتهای مکرر حکومتهای استبدادی درباره گروههای مختلف در غیاب مطبوعات آزاد بوده است.
اساساً به دلیل همین خلق و خوی استبدادی بوده که نهاد حکومت در ایران، آزادی مطبوعات را همواره رقیب خود دیده و با آن سازگار نبوده است. حتی میتوان گفت تاریخ مطبوعات و رسانه در ایران، تاریخ سرکوب آنها از سوی حاکمان بوده تا خلوتشان برای نقض حقوق و ارتکاب جنایت به هم نخورد.
به همین منوال اهالی مطبوعات از همان روزهای پیدایش این نهاد در ایران، که خودش با اجازه حکومت و دستور ملوکانه بود، از مهمترین قربانیان تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران مدرن بودهاند. از جهانگیرخان صوراسرافیل که به دستور محمدعلیشاه قاجار به آن طرز فجیع کشته شد، تا بسیاری از روزنامهنگاران دیگر که تا امروز اسیر قتلهای زنجیرهای، زندان و تبعید بودهاند. در همین جنبش زن، زندگی، آزادی هم دیدیم چگونه بسیاری از روزنامهنگاران متعهد، قربانی برخوردهای امنیتی شدند. به این اعتبار است که میگوییم، روزنامهنگاران و اهالی مطبوعات در ایران، خودشان در زمره دادخواهان هم هستند.
از سوی دیگر، روزنامهنگاران و رسانهها نقشهای حیاتی دیگری در عدالت انتقالی دارند. در دوره گذار، زمانی که عمر حکومت آمر به ارتکاب جنایتها و نقض حقوق هنوز پایان نیافته، رسانههای آزاد و مستقل میتوانند نقش کلیدی در افشای حقایق پنهان و انتشار شهادتهای قربانیان ایفا کنند. آنها همچنین با آگاهیبخشی به جامعه، زمینه را برای اجرای عدالت انتقالی و پایبندی به آن فراهم میآورند.
پس از دوره گذار هم وجود رسانههای آزاد برای برپایی ارکان عدالت انتقالی ضروری است؛ از تامین حق به دانستن حقیقت تا اجرای عدالت، نظارت بر جبران خسارت قربانیان، تضمین عدم تکرار جنایتها و زنده نگه داشتن خاطره قربانیان. در عین حال نباید از نقش منفی و کژکاریهای احتمالی رسانهها در عدالت انتقالی هم غفلت کنیم.
تاریخ ایران به یاد میآورد روزهای البته انگشت شماری را که بندهای استبداد شل بوده و آزادی بیان جاری، اما در مجموع، مطبوعات نتواستهاند از آن به نفع اصلاح امور بهره ببرند. بماند که حتی بعضیهایشان بیشتر ابزاری بودند برای انتشار اطلاعات نادرست، تحریک خشونت، بتسازی از ایدهها و افراد و تضعیف اعتماد عمومی. تکرار اینها هم جالب نخواهد بود و تجربه نشان داده به عدالت انتقالی آسیب میرساند. اگرچه راه جلوگیری از این تکرارها به هیچ عنوان «محدودیت» نیست. یعنی هیچ حکومتی در ایران آزاد و همه شمول حق ندارد به بهانه اشتباهی که در تمرین دموکراسی رخ میدهد، چراغ آزادی را به نفع بازگشت استبداد خاموش کند.
بنابراین، باید از تجربههای گذشته درس گرفت و اصلاحات قانونی و ساختاری را اعمال کرد تا پایههای آزادی بیان در ایران مستحکم شود؛ به گونهای که هیچکس، حتی اگر اکثریت را دارا باشد، نتواند آن را محدود کند.
روزنامهنگاران و رسانهها نیز باید باید از تاریخ درس بگیرند و از خشونت گفتاری و گفتمانی دور بمانند، به حقوق اقلیتها و گروههای تحت ستم توجه داشته باشند و موازین حقوق بشر را رعایت کنند. اینگونه است که آنها در مسیر تقویت آزادی بیان و اجرای عدالت انتقالی و جلوگیری از تکرار تاریخ علیه جامعه و خودشان نقش آفرینان بی مانندی خواهند بود.