عدالت انتقالی برای ایران

اهمیت جنسیت در عدالت انتقالی

چیزی فراتر از اضافه کردن و هم زدن! همان‌طور که در پست‌های پیشین جاستیداد اشاره کردیم، افراد بسته به ویژگی‌های هویتی و سبقه‌ اجتماعی و اقتصادی‌شان، تجربیات متفاوتی از جنایات و نقض حقوق گسترده پشت سر می‌گذارند و تأثیر این وقایع بر آنها و آسیبی که متحمل می‌شوند متفاوت است.

فهرست مطالب

چیزی فراتر از اضافه کردن و هم زدن!

همان‌طور که در پست‌های پیشین جاستیداد اشاره کردیم، افراد بسته به ویژگی‌های هویتی و سبقه‌ اجتماعی و اقتصادی‌شان، تجربیات متفاوتی از جنایات و نقض حقوق گسترده پشت سر می‌گذارند و تأثیر این وقایع بر آنها و آسیبی که متحمل می‌شوند متفاوت است.

 

یکی از مهم‌ترین هویت‌های متمایزکننده‌ اجتماعی که سرچشمه‌ این تجربیات متفاوت است «جنسیت» افراد است. روابط نابرابر قدرت در جامعه باعث می‌شود که افراد از گروه‌های جنسیتی متفاوت، مواجهه‌ متفاوتی با دوره‌های درگیری، دیکتاتوری و یا آشوب سیاسی داشته باشند.

این تفاوت از دو جهت قابل بررسی است؛ اول اینکه گروه‌های جنسیتی تحت تبعیض و به حاشیه رانده شده، به دلیل موقعیت آسیب‌پذیری که دارند، در نتیجه‌ جنایات گسترده بیشتر به حاشیه رانده می‌شوند و دسترسی‌شان به منابع حمایتی محدودتر است. از طرف دیگر، برخی گروه‌های جنسیتی ممکن است در معرض نقض حقوقی باشند که گروه‌های دیگر چندان با آن مواجه نیستند.

اعمال خشونت جنسی گسترده و سازمان‌یافته علیه زنان و افراد جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیو پلاس به عنوان ابزاری برای سرکوب و غلبه بر آنها، مشخصاً به دلیل جنسیت آنها و در جهت تثبیت موقعیت فرودست این گروه‌هاست، که خود نتیجه‌ نابرابری قدرت بین گروه‌های جنسیتی است.

موقعیت زنان در ایران یکی از بارزترین مثال‌های تأثیر جنسیت در تجربه‌ خشونت گسترده است. درست است که در بین زنان به عنوان یک گروه جنسیتی فراگیر هم بسته به پیشینه‌‌های اجتماعی و دسترسی به منابع، تجربیات متفاوتی وجود دارد؛ با این حال جنسیت هم‌چنان یکی از عوامل تعیین‌کننده در موقعیت افراد است. تأثیر سیاست‌های اقتدارگرایانه‌ قدرت مرکزی در ایران بدون سویه‌های جنسیتی نبوده است و زنان و جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیوپلاس، در نتیجه‌ این سیاست‌های سرکوبی تحت تبعیض مضاعف بوده‌اند.

 

از طرف دیگر، برخی سیاست‌های تبعیض‌آمیز در ایران مشخصاً گروه‌های جنسیتی مانند زنان را هدف قرار داده‌اند. این قواعد تبعیض‌آمیز و ناقض حقوق، برای مثال حجاب اجباری، همان‌طور که جنبش اخیر ایران و سیاست‌های خفقانی ماه‌های اخیر نشان می‌دهد، در پی سرکوب، به حاشیه راندن زنان و محدود کردن یا حذف آنها از عرصه‌ عمومی است.

در نظر گرفتن جنسیت در عدالت انتقالی تنها شامل شناسایی تجربه‌های گروه‌های جنسیتی مختلف و حقوق جنسیتی نیست. به عبارت دیگر، عدالت انتقالی نه تنها باید سویه‌های جنسیتی نقض حقوق و خشونت‌های جنسیت‌مبنا را شناسایی کند، بلکه باید در ایجاد ساز کارهای مواجهه با این نقض حقوق هم به دنبال مشارکت فعال گروه‌های جنسیتی مختلف و نمایندگان و دیدگاه‌های آنها باشد.

 مشارکت فعالانه‌ گروه‌های جنسیتی در تمامی مراحل و ساز کارهای عدالت انتقالی نه تنها به همه‌جانبه و فراگیر بودن عدالت انتقالی کمک می‌کند، بلکه می‌تواند فرصتی باشد برای کند و کاو روابط نابرابر قدرت و ایجاد برنامه‌هایی برای تحول در آنها. چنین رویکردی از مشارکت صوری گروه‌های جنسیتی در ساز کارهای عدالت انتقالی فراتر می‌رود، و مسیر را برای احیای موقعیت برابر آنها در جامعه باز می‌کند.

جاستیداد