عدالت انتقالی برای ایران

چگونه با «انجمن»ها در دادخواهی قوی‌تر می‌شویم؟ با نگاهی به تشکیل انجمن خانواده‌های آبان۹۸
چگونه با «انجمن»ها در دادخواهی قوی‌تر می‌شویم؟ با نگاهی به تشکیل انجمن خانواده‌های آبان۹۸

«ضربه‌ای که نکشد ما را قوی‌تر می‌کند»؛ این جمله معروف فردریش نیچه را شاید بتوان درباره تاریخ سرکوب و دادخواهی در ایران معاصر به کار بست. سرکوب‌های حکومتی اگرچه همواره به جنبش‌های دموکراسی‌خواهی و حقوق بشری آسیب زده، اما در مواردی، از دل همین آسیب‌ها، تحولاتی در شیوه مقاومت و

فهرست مطالب

«ضربه‌ای که نکشد ما را قوی‌تر می‌کند»؛ این جمله معروف فردریش نیچه را شاید بتوان درباره تاریخ سرکوب و دادخواهی در ایران معاصر به کار بست. سرکوب‌های حکومتی اگرچه همواره به جنبش‌های دموکراسی‌خواهی و حقوق بشری آسیب زده، اما در مواردی، از دل همین آسیب‌ها، تحولاتی در شیوه مقاومت و دادخواهی سر برآورده. تجربه تلخ اعدام‌های دهه شصت تا کشتار آبان ۹۸ و ساقط کردن هواپیمای اوکراینی، هر کدام به شکلی به تکامل تدریجی جنبش دادخواهی کمک کرده‌اند.
در این میان، آبان ۹۸ از جهاتی یک نقطه عطف در تاریخ سرکوب در ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ است. قطع گسترده اینترنت و ایجاد خاموشی خبری، فضایی برای سرکوب بی‌سابقه معترضان فراهم کرد که هنوز باعث پنهان ماندن بخش عظیمی از حقیقت این سرکوب خونین شده. مثلا هنوز آمار دقیقی از تعداد کشته‌شدگان این سرکوب خونین در دست نیست. برآوردها تا ۱۵۰۰ نفر (بر اساس گزارش رویترز) متغیر است؛ این تفاوت چشمگیر در آمار نشان می‌دهد که از منظر عدالت انتقالی و بر اساس رکن حقیقت، هنوز ناگفته‌های بسیاری درباره این سرکوب وجود دارد که باید گفته شوند.


این رویداد و کمی پس از آن ساقط شدن هواپیمای اوکراینی با موشک‌های سپاه پاسداران و کشته شدن ۱۷۶ مسافر آن، فصلی تازه در تاریخ دادخواهی در ایران گشود که باید در یک بستر تاریخی فهمیده شود تا بتوان بر اساس این فهم گام‌هایی رو به جلو برداشت.


در این بستر تاریخی، حضور مستمر مادران خاوران در دهه شصت، یکی از نقاط عطف مهم در شکل‌گیری جنبش دادخواهی معاصر است. حضور هفتگی آن‌ها بر سر مزار جمعی فرزندانشان، به شکل‌گیری الگویی تأثیرگذار در حافظه جمعی و روایتگری تاریخی انجامید. تداوم این حرکت در قالب تجمع‌های مادران پارک لاله و بعدها روایتگری مادران دادخواه دی ۹۶، الگویی از دادخواهی مبتنی بر کنش اجتماعی را پایه‌گذاری کرد.


این حرکت‌های خودجوش که در دشوارترین شرایط سیاسی و امنیتی شکل گرفتند، به باور ما دو دستاورد مهم را رقم زدند؛ تبدیل دادخواهی به گفتمانی اجتماعی و پیوند زدن امر فردی سوگواری به مطالبه جمعی عدالت. این الگو، که بعدها در دیگر جنبش‌های اجتماعی ایران نیز تکرار شد، نشان داد که دادخواهی به اندازه جنبه حقوقی، واجد اهمیت اجتماعی است. با این حال، پیچیدگی‌های حقوقی دادخواهی، گستردگی ابعاد سرکوب و ضرورت پیگیری نظام‌مند پرونده‌ها در سطح ملی و بین‌المللی و موارد دیگر حرکت به سمت نهادسازی و شکل‌گیری انجمن‌های حرفه‌ای دادخواهی را ضروری می‌کرد.


تجربه‌های جهانی در زمینه عدالت انتقالی نیز این ضرورت را تأیید می‌کند. نمونه مادران میدان مایو در آرژانتین نشان می‌دهد چگونه یک حرکت اعتراضی می‌تواند با نهادینه شدن، به نیرویی تأثیرگذار تبدیل شود؛ تا جایی که به شکل‌گیری کمیسیون ملی ناپدیدشدگان و پیشبرد عدالت انتقالی در آن کشور انجامید.
در چنین شرایطی شکل‌گیری انجمن‌هایی مانند انجمن خانواده‌های آبان ۹۸ را می‌توان نمونه‌ای از تلاش‌های جدید برای نهادسازی در مسیر دادخواهی دانست. رصد فعالیت‌های این انجمن و مطالعه مجموعه مطالب منتشر شده درباره آن نشان می‌دهد که چارچوب فعالیت‌هایش با مؤلفه‌های عدالت انتقالی همخوانی دارد؛ از مستندسازی نظام‌مند شواهد و پیگیری حقوقی در مجامع بین‌المللی گرفته تا تلاش برای شبکه‌سازی با دیگر گروه‌های دادخواه و مشارکت در حفظ حافظه جمعی.


یک نمونه خوب از این تلاش‌ها، نمایشگاه «آنچه باقی ماند…» بود که این انجمن در همراهی با شورای انقلابی دادخواهان و کارزار حقوق بشر در ایران و در هماهنگی با خانواده‌های جانباختگان جنبش «زن، زندگی، آزادی»، خانواده‌های اعدامیان دهه شصت ودیگر خانواده‌های دادخواه برگزار کرد. نمایشگاهی که در آن وسایل جانباختگان دوره‌های مختلف سرکوب در کنار هم قرار گرفت و علاوه بر مستندسازی تاریخی، به تقویت حافظه جمعی و پیوند میان تجربه‌های مختلف دادخواهی معنا بخشید.


از طرفی این نوع مستندسازی‌ها و سایر حرکت‌های حساب شده مانند پیگیری حقوقی و رسانه‎ای موارد مشخص، نیازمند ساختاری سازمان‌یافته است. برای مثال پیگیری پرونده «شاهد نیزار» – مربوط به عباس دریس، شاهد کشتار معترضان در نیزارهای ماهشهر در آبان ۹۸- و راه اندازی یک طوفان توییتری موفق برای توقف حکم اعدام دریس توسط انجمن خانواده‌های دادخواه آبان، بدون وجود سازماندهی امکان پذیر نبود.

همین جا باید اشاره می‌کنیم تجربه انجمن دادخواهان هواپیمای اوکراینی نیز اهمیت این نهادسازی را نشان می‌دهد. این انجمن توانسته با ساختار سازمان‌یافته خود، پرونده را به دادگاه لاهه ببرد و از طریق رایزنی مؤثر با دولت‌هایی مانند کانادا، به تسریع روند دادخواهی کمک کند. این همان ظرفیت کار انجمنی برای گفتگو و همکاری با نهادهای بین‌المللی و دولت‌ها، دستاورد مستقیم حرکت از دادخواهی فردی به سوی فعالیت سازمان‌یافته است. درباره این انجمن بیشتر خواهیم نوشت.


به هرحال خلاصه حرف این است که تحلیل مسیر پیش روی دادخواهی نشان می‌دهد موفقیت در این راه، مستلزم حفظ توازن میان دو عنصر است: پیوند با بدنه اجتماعی جنبش دادخواهی و حرفه‌ای‌سازی فعالیت‌ها.
تجربه‌های تاریخی و جهانی نشان می‌دهد که دستیابی به عدالت انتقالی، نیازمند ترکیب هوشمندانه این دو عنصر است. میراث جنبش‌های دادخواهی پیشین، بستری اجتماعی برای این حرکت فراهم کرده و نهادسازی‌های جدید، ابزارهای لازم برای تحقق آن را تدارک می‌بیند.

جاستیداد