عدالت انتقالی برای ایران

این روزها را به خاطر می‌سپاریم اعدام مجاهد کور کور و بازتولید زخم توسط حکومت
این روزها را به خاطر می‌سپاریم؛ اعدام مجاهد کورکور و بازتولید زخم توسط حکومت 

بامداد دوشنبه، بیست‌ویکم خرداد ۱۴۰۴، رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی ایران از اجرای حکم اعدام مجاهد (عباس) کورکور در زندان خبر دادند. خبرگزاری‌های حکومتی از جمله خبرگزاری دانشجو، وابسته به بسیج دانشجویی، او را از «عوامل اصلی ناآرامی‌های ایذه» خواندند و به اتهام «محاربه و افساد فی‌الارض» متهم کردند؛ اتهامی که

بامداد دوشنبه، بیست‌ویکم خرداد ۱۴۰۴، رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی ایران از اجرای حکم اعدام مجاهد (عباس) کورکور در زندان خبر دادند. خبرگزاری‌های حکومتی از جمله خبرگزاری دانشجو، وابسته به بسیج دانشجویی، او را از «عوامل اصلی ناآرامی‌های ایذه» خواندند و به اتهام «محاربه و افساد فی‌الارض» متهم کردند؛ اتهامی که بر پایه روایت رسمی، مربوط به نقش‌آفرینی او در ماجرای کشته شدن کیان پیرفلک، کودک ده‌ساله‌ای‌ست که در جریان اعتراض‌های آبان‌ماه ۱۴۰۱ کشته شد. با این حال، خانواده کیان از جمله پدر و مادرش بارها اعلام کرده‌اند که نه تنها کورکور را بی‌گناه می‌دانند، که به‌روشنی شهادت داده‌اند نیروهای امنیتی، با فرماندهی مستقیم یک مقام نظامی، خودروی آن‌ها را به گلوله بستند و فرزندشان را کشتند.  

نمایش اعدام برای تحمیل روایت حکومت  

در چنین بستری، این اعدام بیش از آن‌که یک اقدام قضایی تلقی شود، جلوه‌ای از سرکوب سیاسی و استفاده نمایشی از مرگ برای تحمیل روایت حکومتی است. حتی زمان‌بندی اجرای این حکم، که در سالروز تولد کیان انجام شد، خود به‌روشنی بیانگر قصد پیام‌دهی حکومتی است: تأکید بر روایت رسمی، بی‌اعتنایی به دادخواهی خانواده قربانی، و هشدار به هر کنشگر اجتماعی‌ای که بخواهد در حافظه جمعی از روایت حکومت عبور کند.  

در شرایطی که هیچ نهاد رسمی حقیقت‌یاب در کشور فعال نیست، کشف حقیقت به عرصه‌ای از مقاومت بدل شده است. روایت حکومت، بر مبنای اتهام‌سازی و اعتراف‌های مشکوک، تلاش می‌کند مسئولیت مرگ کودک را به یکی از معترضان نسبت دهد، حال آن‌که خانواده داغدار، برخلاف این روایت، شهادت داده‌اند که فرزندشان با گلوله نیروهای حکومتی جان باخته است. این دوگانگی، نشانه‌ای روشن از حضور سنگین دستگاه سرکوب در میدان حافظه عمومی است.  

غیبت کامل عدالت 

از طرفی در روند اعدام مجاهد کورکور عدالت به معنای دقیق کلمه غایب بود. به نوعی تحریف عامدانه مفهوم عدالت بود. هیچ‌یک از معیارهای ابتدایی دادرسی منصفانه از جمله حق دسترسی آزاد به وکیل، بررسی علنی پرونده، و ارزیابی مستقل از مدارک در این روند رعایت نشد. از آن فراتر، ولی‌دم واقعی یعنی پدر و مادر کیان، خیلی روشن اتهام علیه کورکور را رد کرده بودند.  

در ادبیات سنتی کیفری نیز، وقتی اولیای دم خواهان مجازات نباشند، اجرای حکم معنای خود را از دست می‌دهد. بنابراین، اعدام کورکور در چنین بستری بیشتر تلاشی برای بازسازی صحنه جرم به سود حکومت است؛ صحنه‌ای که در آن قاتل، در جای دادستان می‌نشیند و دادخواه، از روایت حذف می‌شود.  

بازتولید زخم توسط حکومت 

اگر بخواهیم با ادبیات عدالت انتقالی صحبت کنیم، در غیاب امکان جبران واقعی، حکومت نه تنها گامی در جهت ترمیم برنداشته که خود به بازتولید زخم دست زده است. اعدام کورکور، برخلاف خواست بازماندگان و به‌رغم شهادت روشن آن‌ها، شکلی از خشونت نمادین علیه پدر و مادر کیان پیرفلک نیز بود. در ادبیات عدالت انتقالی، ترمیم زمانی ممکن است که درخواست آسیب دیده و دادخواه به رسمیت شناخته شوند، نه آن‌که صدایشان اینگونه حذف شود و…  

از منظر رکن تضمین تکرار نشدن جنایت و نقض حقوق هم هم جمهوری اسلامی همه تلاش خودش را برای تکرارپذیر ساختن آن‌ها به کار برده. چنین روندی به‌وضوح نشان می‌دهد که گذار به سوی آینده‌ای عادلانه، بدون تغییر ریشه‌ای در ساختار قدرت و پاسخ‌گویی، ممکن نیست.  

اجازه بدهید این پست را با تلخی تمام اینگونه جمع‌بندی کنیم که اعدام مجاهد کورکور، سندی است از آن‌چه در نبود نهادهای عدالت‌محور و در سایه انحصار حقیقت توسط حکومت رخ می‌دهد.  

این روزها را به خاطر می‌سپاریم هم برای دادخواهی و هم برای آن روزی که استبداد بخواهد در هر لباس دیگری خودش را بازتولید کند. ‎ 

جاستیداد