عدالت انتقالی برای ایران

درس مهم از دادگاه پرویز ثابتی؛ شکنجه زخمی بر کرامت است، نه فقط بر بدن   

دادگاه پرویز ثابتی در جریان دادگاه اخیر پرویز ثابتی، دادگاه به نکته‌های مهمی اشاره کرد که هر یک در روند دادخواهی اهمیت ویژه‌ای دارند. یکی از این نکته‌ها که ارزش آموزشی دارد و می‌توان آن را به‌ویژه از منظر رکن «جبران آسیب» در عدالت انتقالی بررسی کرد، در گفت‌وگوی کامبیز

دادگاه پرویز ثابتی

در جریان دادگاه اخیر پرویز ثابتی، دادگاه به نکته‌های مهمی اشاره کرد که هر یک در روند دادخواهی اهمیت ویژه‌ای دارند. یکی از این نکته‌ها که ارزش آموزشی دارد و می‌توان آن را به‌ویژه از منظر رکن «جبران آسیب» در عدالت انتقالی بررسی کرد، در گفت‌وگوی کامبیز غفوری با رها بحرینی، پژوهشگر ارشد عفو بین‌الملل و کارشناس عدالت انتقالی، مطرح شده است. 

برای روشن شدن زمینه، بد نیست بدانیم پرویز ثابتی از مقام‌های ارشد ساواک در دوران پهلوی بود و سال‌ها مسئولیت مستقیم در دستگاه امنیتی را بر عهده داشت. او اکنون در ایالات متحده اقامت دارد و سه تن از زندانیان سیاسی دوران پهلوی علیه او طرح شکایت کرده‌اند. آنان شهادت داده‌اند که تحت نظارت و مدیریت ثابتی به انواع مختلف شکنجه شده‌اند. 

 

شکنجه کرامت انسانی را هدف می‌گیرد

اما بر گردیم به نکته آموزشی. بحرینی در گفتگو با غفوری توضیح می‌دهد که دادگاه یادآوری کرده آسیب‌دیدگان در اثر شکنجه نه فقط بدنشان زخمی می‌شود که روش‌های شکنجه کرامت انسانی آنان را هدف می‌گیرد. شکنجه از اساس عملی است که موجب تحقیر و خرد شدن انسان از درون می‌شود و بنابراین بازگو کردن جزئیات آن همواره رنج روانی شدیدی بر آسیب‌دیدگان تحمیل می‌کند، حتی اگر این بازگویی سال‌ها یا دهه‌ها بعد رخ دهد. 

دادگاه در این پرونده تأکید کرده است که آسیب‌دیدگان نباید در روند دادخواهی مجبور شوند یک بار دیگر همان احساسات شرم و تحقیر ناشی از شکنجه را تجربه کنند. شکنجه‌هایی که در این پرونده مورد اشاره قرار گرفته‌اند، شامل آویزان کردن، شلاق، ضرب و شتم شدید، واداشتن به نشستن یا ایستادن در وضعیت‌های دردناک برای ساعت‌های طولانی و حتی خشونت جنسی بوده است.  

در شهادت شاکیان آمده بود که آنان برای سال‌ها یا دهه‌ها نتوانسته‌اند حتی این جزئیات را با نزدیک‌ترین افراد خانواده خود در میان بگذارند و یادآوری آن همواره موجب اضطراب، لرزش‌های ناخواسته، سرگیجه و رنج روانی تازه در آنان می‌شود. دادگاه توضیح داد که اگر هویت این افراد علنی شود، بازگویی چنین تجربه‌هایی می‌تواند برای همیشه چهره و هویت آنان را با این اعمال غیرانسانی گره بزند و این بار مضاعفی بر دوش آنان خواهد بود. 

وکلای خوانده استدلال کرده بودند که وقتی فردی بر اساس قانون حمایت از شکنجه‌دیدگان شکایتی مطرح می‌کند، ناگزیر باید بپذیرد که بخشی از حریم خصوصی و تمامیت جسمی‌اش علنی خواهد شد. اما دادگاه این استدلال را رد کرد و تأکید نمود که اعمال حق دادخواهی به معنای چشم‌پوشی از حق بر کرامت انسانی نیست. آسیب‌دیدگان شکنجه نباید میان پیگیری عدالت و پرهیز از آسیب بیشتر به کرامتشان مجبور به انتخاب شوند. شدت و سنگینی ادعاهای مطرح‌شده و زخم‌های ماندگار بر جان و روان شاکیان، خود دلیل قانع‌کننده‌ای برای محفوظ ماندن هویت آنان است. 

 

استدلال آموزنده دادگاه؛ بازتولید رنج

این استدلال دادگاه، همان‌طور که رها بحرینی برجسته می‌کند، برای جامعه ایرانی آموزنده است؛ جامعه‌ای که شکنجه در ابعاد گسترده در آن رخ داده و آسیب‌دیدگان اغلب از سوی خانواده یا جامعه درک نمی‌شوند و حتی رسانه‌ها گاهی ناخواسته در بازتولید ترومای آنان نقش دارند. این رأی نشان می‌دهد که دادخواهی در مسیر عدالت انتقالی اگر بخواهد به جبران آسیب منجر شود، باید با حساسیت، همدلی و درک عمیق نسبت به آسیب‌دیدگان همراه باشد و اجازه ندهد روند عدالت، خود به بازتولید رنج بدل شود. 

جاستیداد